پدر و مادر من از خدا نمی‌ترسم! پروانه نجاتی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

پدر و مادر من از خدا نمی‌ترسم! پروانه نجاتی پدر و مادر من از خدا نمی‌ترسم! پروانه نجاتی

يكشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۸۷، ۰۶:۴۰ ب.ظ

 پروانه نجانی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

پدر و مادر من از خدا نمی‌ترسم!

من از خدای بپای شما نمی‌ترسم!

 

از آن کسی که نشسته‌است تا مرا بکشد

به دار خشک مجازات‌ها نمی‌ترسم

 

چقدر صبر کنم تا قیامتش برسد

ز این «بکن»«نکن» این ادعا نمی‌ترسم

 

از آن کسی که فراسوی ابرها جاری است

از آن ز درد دل من جدا نمی‌ترسم

 

از آن خدا که مرا امر می‌کند شب و روز

از آن که سیر نبوسد مرا نمی‌ترسم

 

از آن که سر نکشد تلخ‌کامی من را

به جز به ندبه و حمد و ثنا نمی‌ترسم

 

به او بگو که خودش را نشان دهد قدری

که من ز هر که نبینم -بجا- نمی‌ترسم

 

و گریه کرد و سرش را گذاشت در بغلم

و گفت من «به خدا» از خدا نمی‌ترسم!

 

پروانه نجاتی

 

 

* منبع: وبلاگ دفتر سیاه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه