پرسش‌ها و پاسخ‌ها (۱۰)؛ آیا دموکراسى غربى، در جامعه‌ی اسلامى مى‌تواند اجرا شود؟ :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

آیا دموکراسى غربى، در جامعه‌ی اسلامى مى‌تواند اجرا شود؟

در ابتدا ببینیم دموکراسى، به چه معناست و چگونه در غرب به وجود آمد.

دموکراسى به معناى حکومت مردم بر مردم یا «مردم‌سالارى» است. دموکراسى جدید در غرب، هنگامى شروع  شد که متدینین غربى متوجه شدند آئینى که به نام مسیحیت در دست آن‌هاست، کارآیى و قابلیت آن را ندارد که در تمام جنبه‌هاى زندگى انسان به ویژه در زندگى اجتماعى نقش داشته باشد و قانون‌گذارى نماید. از این رو مشکل را بدین‌گونه حل کردند که حوزه‌ی کاربرد دین و حکم‌رانى خدا، محدود به زندگى فردى انسان و چگونگى رابطه‌ی او با خدا باشد. آن‌ها حاکمیت دین را در مسائل اجتماعى و سیاسى نپذیرفتند.

به عبارت ساده‌تر، دین کارش این شد که بگوید: نماز بخوان؛ دعا بکن؛ توبه و مناجات بنما؛ و اما اینکه بگوید حکومت چگونه باید باشد، سیاست چیست، قضاوت کدام است و یا نظام‌هاى ارزشى جامعه بر چه مبنایى است، ربطى به دین ندارد و به صلاح خداست که در این مسائل مهم بشر دخالت نکند!

بدین ترتیب دنیاى غرب، تکلیف خود را با دین مسیحیت که تحریف شده بود، روشن کرد و در مسائل سیاسى و اجتماعى و اقتصادى، خیال خود را از خدا راحت کرد. آن‌گاه این مسأله براى غربی‌ها مطرح شد که پس از گرفتن حکومت از دست خدا، آن را به چه کسى بسپاریم؟ متفکران غربى به دو راه حل رسیدند:

نخست آن‌که حکومت به دست یک نفر سپرده شود و او مطابق میل خود با مردم رفتار کند. این شیوه را «دیکتاتورى» نامیدند.

راه حل دوم: آن‌که حکومت را به دست مردم بسپارند؛ مردمى که بالغ هستند و مى‌توانند مصلحت و مفسده‌ی خود را تشخیص دهند و مطابق با رأى خود، قانون وضع کنند و یا هر چه را دوست دارند، تصویب کنند یا تغییر دهند.

بر اساس این نظریه، ملاک خوب و بد، خواست مردم است. خوب و بد مفاهیمى اعتبارى‌اند که تابع سلیقه‌ی مردم‌اند و ما در عالم واقع و در حقیقت، خوب و بدى نداریم. اگر مردم یک روز گفتند: فلان عمل خوب است، آن عمل خوب مى‌شود، ولى نه براى همیشه، بلکه تا وقتى مردم بخواهند؛ اگر روز بعد گفتند: همان عمل بد است، آن کار بد مى‌شود، باز هم نه براى همیشه. بنابراین، ما خوب و بد حقیقى و عینى نداریم، این‌ها مفاهیمى اعتبارى و ساخته و پرداخته‌ی خود مردم‌اند؛ غربى‌ها این شیوه را که متکّى بر رأى مردم بود، دموکراسى نامیدند.

هنگامى که آن‌ها حل مشکل حکومت را منحصر در این دو راه یافتند، به این نتیجه رسیدند که حکومت دموکراسى و آزاد بر حکومت فاشیستى و دیکتاتورى رجحان دارد. آن‌ها یک‌دل و یک‌صدا شدند و فریاد زدند: درود بر دموکراسى! درود بر آزادى و بدین ترتیب دموکراسى در دنیاى غرب رواج یافت و روز به روز بر ارج و قرب آن افزوده گشت، تا آن‌جا که هم‌اکنون به عنوان ارمغان دنیاى غرب به کشورهاى دیگر صادر شده، در مملکت ما نیز شعار برخى از روشن‌فکرنماها گردیده است. غافل از آن‌که دموکراسى غربى، زاییده‌ی تفکر جدایى دین از سیاست است و هیچ‌گاه نمى‌تواند با اسلام هم‌سو گردد. زیرا همان‌گونه که بیان شد، در غرب ابتدا فرض کردند دین نباید در عرصه‌ی مسائل حکومتى و سیاسى دخالت کند، آن‌گاه ناچار شدند حکومت را به دست مردم بسپارند، تا گرفتار دیکتاتورى نشوند.

 

دلیل ناسازگاری دموکراسی غربی با اسلام

امّا آیا مسلمانان هم ناچارند چنین کارى بکنند؟ آیا اسلام مانند مسیحیت تحریف شده است که نتواند درباره‌ی مسائل اجتماعى و حکومتى و بین‌المللى نظر دهد و حکم کند؟ اگر اسلام مانند مسیحیت بود، ما دموکراسى را روى چشم‌مان مى‌گذاشتیم و با غربی‌ها هم‌دل و هم‌نوا مى‌شدیم، اما هرگز اسلام هم‌چون مسیحیّت نیست، بدون تردید اسلام به تمام جنبه‌هاى زندگى بشر عنایت دارد و متن قرآن و سنت پیامبر صلى‌الله علیه و آله و سلم و سیره‌ی ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام سرشار از دستورات اجتماعى و حکومتى است. آیا چنین اسلامى به ما اجازه مى‌دهد فقط در مسائل فردى بنده‌ی خدا باشیم و در مسائل اجتماعى بنده‌ی مردم؟! آیا اسلام به ما اجازه مى‌دهد فقط در مسائل نماز، روزه، زکات و مانند این‌ها به سراغ خدا برویم، اما در مسأله‌ی حکومت و سیاست معیار مشروعیتِ قانون را رأى مردم بدانیم؟!

بهتر است روشن‌فکران جامعه‌ی ما، ابتدا اسلام را به درستى بشناسند، آن‌گاه اندکى تأمّل کنند آیا اسلام با دموکراسى غربى قابل جمع است، آن‌گاه شعار دهند ما مسلمانیم و در عین حال دموکراسى غربى را مى‌خواهیم!!!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه