چرا به گرانیها خوشبین نباشیم؟
شاید غرض اصلی از گرانیهای اخیر -که روزانه است تقریبا- تمرکز زدایی باشد. به این قاعده که هر چه شهر تهران گرانتر باشد، طبیعی است که مردم به شهرهای اطراف مهاجرت کنند. خب نتیجهی طبیعی این مهاجرت، خلوتشدن شهر تهران است و این یعنی همان، تمرکززدایی.
پ.ن:
1- این نکته اما گفتنی است که: این طرح منجر به فقیرزدایی (هم) میشود؛ چون کسانی که «پولدارند» که از تهران جُم نمیخورند، بلکه فقط آنهایی که «پولندارند» مجبور به ترک مرکز میشوند. خب حالا اگر «پولندار» مساوی باشد با «فقیر» معادله درست میشود و جواب میدهد.
2- مغازهاش 12 متر هم نیست؛ اما تا اینجایش(*) پر جنس است. میگوید: من در همین مغازه تا چندسال پیش 2 تا کارگر داشتم تا کارهای مغازه را سر و سامان بدهند؛ آن موقعها پیکمیک کسی نمیدانست چیست؟ اما بقالی (سوپری) من پیکموتوری داشت. تنها شرطم برای ماندن کارگران هم این بود که هرچه میخواهند از اجناس مغازه بخورند و... اما (به قول خودش) دزدی نکنند، که کردند و اخراجشان کردم به همین دلیل و این دلیل که: هر چه قیمت اجناس بالاتر میرفت، مشتریهای من کمتر می شدند؛ تحلیلش هم (عنحس ٍِِِ) این بود: تورم که بالا میرود، همهچیز گران میشود: اجناس و کرایهماشین و کرایهی خانهها و رهن و اجاره و... . خب مردم وقتی نتوانند در تهران بمانند، وقتی نتوانند با همان پول رهن سال گذشتهی خود، جایی را در سال جدید برای زندگی پیدا کنند، مجبور به عقبنشینی از تهران میشوند. یکی از اثرات این عقبنشینی هم خلوتتر شدن سرِ مغازهدار است که منم یکی از آنها بودم. سر منِ مغازهدار که خلوت بشود، یعنی درآمدم کمتر میشود و این هم یعنی نمیتوانم پول کارگر را بدهم و مجبور میشوم، عذرش را بخواهم.
خودمانیم بدک هم نمی گفت انگار؛ الله اعلم.
*به قول آقای ناصر فیض این جمله تصویری است.