چرا دین کامل به طور دفعى و یکجا ارسال نشد، چه ضرورتى براى تدریجى بودن وجود داشت؟!
پرسش
چرا دین کامل به طور دفعى و یکجا ارسال نشد، و اساساً چه ضرورتى براى تدریجى بودن وجود داشت؟!
پاسخ اجمالی
تدریجىبودن دین امرى است که تابع توان فکرى و روحى انسان از یکسو و نیازها و ابتلائات دنیوى و اجتماعى او از سوى دیگر است؛ از اینرو چون بشر اولیه توان فکرى لازم را نداشت، نمىتوانست معارف اعصار بعد را دریافت کند و همچنین بشر قبل از بعثت رسول اللَّه(ص) توان فکرى و معنوى لازم براى تعالیم ایشان را نداشت. چنانچه بشر اولیه که به صورت خانوادهاى میزیست و نیازى به زندگى اجتماعى و ارتباطات آن نداشت، توان فهم و نیازى به دریافت تعالیم و احکام اجتماعى برایشان متصور نبود؛ و زندگى اجتماعى محدود قبل از اسلام، نیازى به این تعالیم گسترده احساس نمیکرد؛ از اینرو آموزش و تعالیم مافوق فکر و توان آنها و نیز احکام غیر لازم آنها، امرى لغو و عبث، بلکه تعلّم و تفهیم آنها تکلیف به مالایطاق است. لکن پس از سیر لازم جوامع و تعالى فکرى و روحى بشر، قوانین و معارفى در اختیار او نهاده شد که تا روز قیامت، بر آن مدار میتواند مدارج ترقى و تعالى دنیوى و اخروى خود را بپیماید.
پاسخ تفصیلی
هدف از تشریع دین و جعل تکلیف، هدایت بشر به سمت تعالى و ترقى او و رهانیدن او از قیود دست و پاگیر دنیا و سیر دادن او به سمت انسانیت واقعى او است. از سوى دیگر توان عقلى و روحى افراد از یکسو و نیازهاى او از سوى دیگر، در حال تعالى و تکامل و تحول است، و از همان ابتدا توان دریافت آخرین تعالیم را نداشت؛ انسان نسبت به سیستم اطلاعرسانى وحى الهى بسان کودکى است که در مراتب اولیه، باید فقط برخى مفاهیم و سپس برخى حروف و اعداد را بیاموزد تا مهیاى تعلیم و تربیت گردد؛ سپس مدارج علمى را با طول و تفاصیل و لوازمش یکى پس از دیگرى با موفقیت طى کند، تا به آنجا برسد که بتوان به او فارغالتحصیل و محقق اطلاق کرد. پس دیگران از ماحصل تلاشش استفاده کرده و از او بهره گیرند. همانگونه که در سال اول ابتدایى، نمیتوان مطلب سال دوم را به کودک آموخت و نیز در سال دوازدهم نمیتوان تعالیم دانشگاهى را به او آموزش داد و...، این بشر در مراحل اولیه نمیتوانست و نیازى نداشت که تعالیم و احکام انبیای آینده را دریافت کند و امتهای گذشته توان دریافت تعالیم و احکام پیامبر خاتم(ص) را نداشتند.
علاوه بر این، محدودیت عمر انبیاء(ع) و توان روحى و فکرى آنها، عامل دیگرى براى تدریج در امر تکمیل دین بود، اگرچه این امر مسلم است که هر نبى، نسبت به معاصران خود از هر جهت افضل و اکمل و اعلم بود؛ از اینرو پیامبر(ص) میفرمایند: "خداوند هیچ پیامبرى را برنینگیخت مگر آنکه عقل خود را به کمال رسانده باشد و (توان روحى و) عقلیاش از عقول تمام امتش افضل و فراتر، باشد".[۱]
نیز امام عسکرى(ع) میفرماید: "خداوند قلب و روان پیامبر(ص) را بهترین و با ظریفترین قلوب یافت، پس او را براى پیامبرى انتخاب نمود".[۲] پس از آنجا که شناخت دقیق سعهی عقل و فهم و شرح صدر بشر امرى باطنى است، این "خداوند است که میداند رسالتش را در کجا (و چه شخصیتى) قرار دهد".[۳] و توان انتخاب و نصب نبى(ص) و حتى امام(ع)، در بشر مفقود است. به همین جهت مقدار تعالیم و کیفیت آنها و نیز زمان تجدید شرایع و نسخ شریعت قبلى، همه منوط به حکمت و علم و اذن الهى است و قضاوت و تعیین آن، از توان بشر خارج است.
از سوى دیگر محدودیت تبلیغ و نشر و اطلاعرسانى در امتهای گذشته، مانع از این بود که یک دین براى تمامى اعصار باقى بماند و به دست همهی آحاد بشر برسد. بهویژه که این محدودیت حفظ و ثبت و اطلاعرسانى از یکسو و بُعد از زمان نبى از سوى دیگر، سبب سهو و نسیان یا تحریف عمدى از سوى بزرگان قوم در مورد تعالیم و احکام الهى میشد و غرض هدایت مردم، به واسطهی آن شریعت نابود میگشت. اما پس از اسلام به خصوص به سبب تأکید این دین بر "کتابت" و حفظ مواریث گذشتگان و گسترش تجارت و داد و ستدهاى فرهنگى، این مشکل برداشته شد.
اینها همه یک طرف و مقطعىبودن برخى از احکام و شرعیات، در طرف دیگر. مثلاً برخى از تحریمها براى یهود جنبهی تنبیه و تعزیر داشتند و با بعثت مسیح(ع)، آن تحریمها برداشته شد.[۴]
دین اسلام نیز از این امر مستثنا نبود؛ از اینرو در طول ۲۳ سال و به تدریج به تکامل رسید و در این میان، برخى احکام مثل حرمت شراب، قمار، حد زنا و... به تدریج بیان گردید و مناسک الهى حج تمتع در آخرین حج پیامبر(ص)؛ -یعنى در سال دهم هجرى (۲۳ بعثت)- آموزش داده شد و به مرحلهی اجرا در آمد. و برخى دیگر مثل صدقه هنگام نجوا، نسخ شدند؛[۵] زیرا این امر از دید هیچ حکیمى و هیچ سیاستمدارى مخفى نیست که زیر و رو کردن افکار و حالات و رفتار قومى که عمرى به آنها خو گرفتهاند و سینه به سینه از نیاکانشان به نسل بعد منتقل کردهاند، کارى نیست که یک شب امکان تحقق داشته باشد، بهویژه اگر روح عصبیت جاهلى بر آنها حاکم باشد.
آرى! پیامبر(ص) توان دریافت یکجاى آنرا در شب قدر یا در شب معراج داشت، اما دیگران که این توان روحى و عقلى را تحصیل نکرده بودند تا به یکباره متحول شوند و یکجا همه را آموزش بگیرند و به کار بندند. چنانچه امام على(ع)، نیز در رفع بدعتها، با همین مشکل روبرو شدند و توان و فرصت اصلاح امت را از ایشان سلب کردند. این معضل تا آخر عمر نبى(ص) نیز ادامه داشت، اگرچه قرآن کامل گردید، اما تفسیر و تبیین تمامى آن در خور فهم و یا مورد نیاز مردم نبود.
از اینرو تعالیم ناب اسلامى در سینهی گشادهی علی(ع) به ودیعت نهاده شد تا او مرشد مردم و مبین احکام و معارف گردد و این امر از او به سایر ائمه(ع) واگذار شد. ائمه(ع) همّ و غمّ خود را به کار بردند تا شاگردانى را بپرورانند و امت را به گونهاى پرورش دهند که بتوانند با مراجعه به کتاب و سنت، روش و منش و تعالیم پیامبر(ص) و ائمه(ع) راه خود را در فراخناى تاریخ تا عصر ظهور بیابند و نیازهاى علمى، فکرى، اخلاقى و شرعى خود را برطرف نمایند. به خصوص که منبع اصیل وحى، یعنى قرآن تاکنون از هرگونه تغییر و تحریف مصون مانده و ملاک تمیز احادیث جعلى از صحیح نیز میباشد.
سیرهی علمى علمای شیعه اثبات کرده است که این دین، دین کامل بود و تا روز قیامت میتواند جوابگوى نیازهاى دنیوى و معنوى بشر باشد و اگر دشمنان سد راه نشوند، میتواند قسط و عدالت و صلح و صفا را در سراسر گیتى بگستراند. اگرچه بنا به وعدهی الهى اینها دست از ممانعت و کارشکنى بر نخواهند داشت، تا اینکه به دست تواناى مصلح موعود(عج) از سر راه برداشته شوند و عدالت در سراسر گیتى گسترش یابد.[۶]
پ.ن:
[۱]. برقی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج ۱، ص ۱۹۳، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
[۲]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۰۵، ح ۳۶.
[۳]. شورى، ۷.
[۴]. آل عمران، ۵۰؛ نساء، ۱۶۰ - ۱۶۱.
[۵]. مجادله، ۱۲ و ۱۳؛ نور، ۳؛ بقره، ۱۴۳ - ۱۵۰.
[۶].منابع و مآخذ: سبحانى، جعفر، الالهیات، ج ۳، ص ۶۴ - ۲۲ ، ص ۵۲۸ - ۴۸۵ ، ص ۲۲۵؛ شیروانی، علی، درسنامهی عقائد، ص ۱۲۸ ، ۱۶۱ – ۱۶۵؛ مصباح یزدى، محمد تقى، آموزش عقائد، ج ۱ و ۲، درس ۲۹ ،۳۱ ،۳۵؛ مصباح یزدى، محمد تقى، راه و راهنماشناسى، ج ۴، ص ۱ - ۵۵ ؛ ج ۵، ص ۱۳ - ۵۶ ، ۱۷۷ – ۱۸۹؛ مطهرى، مرتضى، خاتمیت، ص ۳۷ - ۶۳ ، ۹۹ ، ص ۱۴۳ - ۱۶۳.
سایت اسلامکوئست