چرا شهادت یک مرد با شهادت دو زن مساوی است؟
پاسخ اجمالی
احکام و قوانینی که از سوی خداوند برای بشریت وضع شده است مطابق نظام تکوین و حقایق جهان هستی و ساختار وجودی انسان است. از آنجا که ساختار وجود جسمی و روحی زن با مرد متفاوت است، وظایف، تکالیف و احکام این دو نیز مساوی نیست. یکی از تکالیف اداء شهادت در نزد قاضی است که باید مطابق واقع باشد و تحت تاثیر عواطف و احساسات و عوامل غیر واقعی نباشد تا حقی از کسی ضایع نشود. بدین جهت در بعضی موارد، اصلاً شهادت زنها قبول نمیشود، همانطور که در بعضی موارد نیز اصلاً شهادت مردها قبول نمیشود و در بعضی موارد شهادت دو زن به جای یک مرد قبول میشود و...
علاوه اینکه باید توجه داشت گواهیدادن یک وظیفه و مسئولیت است نه یک حق، پس اگر شهادت برخی از افراد در دادگاه پذیرفته نشود، یا کمتر پذیرفته شود، گویای سهلتر بودن تکلیف و مسئولیت آنان است نه تضییع حقوق آنها.
پاسخ تفصیلی
توجه به نکاتی میتواند ما را در دستیابی به حقیقت، یاری رساند:
1. در بسیاری از حقوق و جزائیات اسلام، مرد و زن با هم تفاوتهایی دارند. مثلاً اگر مردی مرتد شود با شرایطی حکم او قتل است ولی اگر زنی مرتد شود حکم او قتل نیست. یا اسلام وظایفی را بر دوش مرد قرار داده که بر عهدهی زن قرار نداده است، و یا وظایفی برای زنان مقرر شده است که بر مردان مقرر نشده است. دلیل این تفاوتها، متفاوتبودن مکانیسم خلقی زن و مرد است. زیرا روحیات و اخلاق زن و مرد یک جور نیست. بر این اساس توقعی که خداوند از زن دارد با توقعی که از مرد دارد یکی نیست. خداوند زن را برای امری خلق کرده و مرد را برای هدف دیگری آفریده است. این دو گرچه از یک جنساند ولی هرگز با هم مساوی نیستند. بنا بر این عدالت اقتضاء میکند که وظایف و تکالیف آنان هم یکسان نباشد، چرا که اگر یکسان باشد خلاف عدالت پروردگار است.
2. از نظر اسلام بحث اداء شهادت و اطلاعرسانی به قاضی، هرگز به منزلهی یک امتیاز نیست، بلکه یک وظیفه و تکلیف و مسئوولیت است. یعنی برای این که حقوق دیگران پایمال نگردد، اسلام این وظیفه را بر عهدهی انسانهایی که از موارد اختلاف بین افراد اطلاع دقیق دارند، قرار داده است تا در حضور قاضی واقعیت را بیان کنند و به آن شهادت بدهند. به همین جهت قرآن کتمان شهادت را حرام اعلام نموده است (1).
پس اگر شهادت کسی در دادگاه پذیرفته نشود، یا کمتر پذیرفته شود، گویای سهلتر بودن تکلیف و مسئوولیت اوست، نه تضییع حق او.
3. مسلما تکلیف اداء شهادت با خلقت و روحیات و نقش مرد و زن، ارتباط مستقیم دارد گرچه ربطی به نقص یکی و کمال دیگری ندارد. زیرا در بعضی موارد که شهادت مربوط به مسائل خاص زنان باشد اصلاً شهادت مردان مورد قبول نیست، چون اساسا مرد در آن موارد نمیتواند شاهد باشد. همانطوری که زنان را از شهادت در برخی امور دیگر معاف دانسته و آن را در انحصار مردان قرار داده، و در برخی امور شهادت دو زن را برابر با شهادت یک مرد قرار داده و پذیرفته است.
همهی این قوانین بر پایهی حکمت و هماهنگی بین نظام تشریع(2) با نظام تکوینی(3) بنا نهاده شده است. و البته نظام تشریع، اگر برگرفته، منطبق و هماهنگ با نظام تکوینی نباشد، فاقد ارزش است. ارزش و توانمندی نظام تشریع به میزان انطباق آن با ظرفیتهای وجودی موجود در نظام تکوینی است.
توضیح اینکه:
در نظام تکوین بین زن و مرد از چند جهت تفاوتهای زیادی وجود دارد:
1. از جهت اعضا و جوارح: دو جنس زن و مرد در تمامی اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحی که به عضو جنسی و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن. رویش مو در بدن زن و مرد، چربی زیر پوست، بافتها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل و وزن حجمی استخوانها، مقدار مواد آلی و کانی در استخوانها، درشتی عضلات، زور بازو، شکل هندسی و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، میزان و تعداد تنفس در دقیقه، قد، وزن، ارتعاشات صوتی، ترشحات بدن، میزان گلبولهای سفید و قرمز در خون، گنجایش و حجم ریه، و الگوی رشد جسمانی در آغاز از دو جنس نرینه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد حتی در یک تار مو متفاوت است(4).
2. از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالی، رفتار عاطفی و حمایتکننده، از ویژگیهای زنانه است. در برابر این امور، پرخاشگری، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگیهای مردان بر شمردهاند(5).
نیز گفتهاند: داشتن دلی پر مهر و عاطفه و احساساتی آتشین، جلوهگری، دلربایی، آرایشگری، دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتی از خصائص زنان است(6).
زن در تقلید، مدپرستی، تجمّلپرستی، خنده و گریه از مرد پیش قدم است(7).
زنان به جهت این که از نیروی احساس و عاطفهی بیشتری بهرهمندند، از صحنههای احساسی و عاطفی بیشتر متأثر میشوند و به هیجان میآیند(8).
وقتی که در حوزهی تکوین این ویژگیها وجود دارد، در حوزهی تشریع برای محکمکاری (به ویژه در اموری که مربوط به حقّالنّاس است) میبایست چارهای اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادتها ضایع نگردد. در این جا سه صورت متصوّر است:
الف- به جهت غلبهی عاطفه، عفت و هیجانات در زنان که زمینهساز فراموشی در برخی امور هیجانی است و همچنین به این جهت که گفته شده زنان زودتر به حالت اطمینان در یک مسئله دست مییابند و زودباورند و راحتتر تحت تأثیر قرار میگیرند، بگوییم شهادت زنان فاقد ارزش است، تا حقوق از طریق شهادت زنان تضییع نگردد.
این سخن ممکن است از جهت دیگر موجب تضییع حقوق دیگران شود و آن شهادت در مواردی است که آگاهی و اطلاع از آن در انحصار زنان است.
ب- بگوییم در تمام موارد شهادت زنان همانند شهادت مردان است و به همان اندازه اعتبار دارد. این سخن موجب میشود که به جهت موارد مذکور از اعتبار قضا کاسته شود و به نوعی حقوق مردم تضییع گردد.
ج- راه حل معتدل: خداوندی که انسانها را آفرید و به همهی اسرار نهفته آگاه است، فرموده در اموری که مربوط به حقوق مردم است (حقالنّاس، نه حقّاللَّه) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده شود، لیکن به جهت محکمکاری دو شاهد زن در اموری که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در اموری که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطی، ارزش و اعتبار دارد.
این راه حل و نظریهی سوم که عین عدل و منطبق با نظام تکوین است، مورد قبول اسلام واقع شده است.
3. در وقایع و رخدادهای کوچه و بازار، مردان بیشتر از زنان دستاندرکار هستند و بیشتر و بهتر در معرض اطلاعاند. فرض کنیم در خیابان دو نفر با هم دعوا میکنند و با چوب و چاقو و سنگ به جان یکدیگر افتادهاند. پس از چند دقیقه مردان اطراف آنان را گرفته و آنان را از یکدیگر جدا میکنند. این جا اگر قتلی یا جراحتی واقع شد مردان چون شاهد و ناظر بودهاند بهتر میتوانند شهادت بدهند زیرا در این گونه وقایع زنان اصلاً حضور ندارند و اگر حضور داشته باشند خود را کنار میکشند یا مردان آنان را به عقب میرانند. از این رو پذیرفتن شهادت مردان و نپذیرفتن شهادت یک زن مسئلهی طبیعی است.
4. پذیرفتهشدن شهادت زن در همهی مسائل و فراهمکردن زمینهی حضور او در تمام محاکم قضایی برای اداء شهادت در کوچکترین اختلافاتی که به طور روزمره در جامعه اتفاق میافتد، نه تنها تکریم زن نیست، بلکه نوعی اهانت به مقام این موجود شریف و لطیفی است که وظایف بزرگتری را در جامعه بر عهده دارد(9).
پ.ن:
1. بقره (2) آیهی 283.
2. نظام تشریع، یعنی قوانینی که به حوزه فعالیتهای اختیاری بشر مربوط است.
3. نظام تکوینی، یعنی قوانین، وظایف و مسئوولیتهایی که از سوی خلقت بر آدمی فرمانروایی میکند و ربطی به حوزهی اختیاری بشر ندارد. در این حوزه برای هر یک از دو جنس نرینه و مادینه وظیفهی خاص و هماهنگ با امکاناتی که دارند، در نظر گرفته شده است، به گونهای که انکار آن از هیچ فردی پذیرفتنی نیست.
4. دکتر سیدرضا پاکنژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ج 19، ص 280 - 293.
5. روانشناسی رشد، ج اوّل، ص 330، از انتشارات سمت.
6. دکتر سیدرضا پاکنژاد، همان، ص 281.
7. همان، ص 295.
8. کتاب نقد، ش 12، ص 59.
9. منبع مقاله: سیدی پرس و جو، ستاد پاسخگویی به مسائل دینی، با تغییرات و تلخیص.
منبع: سایت خوب اسلامکوئست