چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟ حضرت رقیه (س)؛ عباس شاه‌زیدی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

 عباس شاه‌زیدی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟

گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند

 

تنها به این بسنده نکردند شامیان

پا را از این که بود فراتر گذاشتند...

 

بگذار عمه‌ی تو بگوید که بر دلش

یک روز داغ چند برادر گذاشتند؟

 

آن آتشی که سوخت درِ خانه‌ی علی

بر جان لاله‌های پیمبر گذاشتند

 

دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این

این درد را به پهلوی مادر گذاشتند

 

ای دختر سه‌ ساله تو هم مثل مادری

این ارث را برای تو دختر گذاشتند

 

داغ تو ابرهای جهان را بهانه داد

داغی که تا سپیده‌ی محشر گذاشتند

 

آن شب فرشته‌ها همه از عرش آمدند

بر زانوان کوچک تو سر گذاشتند

 

دیگر پس از تو در غزل خویش شاعران

جای تو چند نقطه... کبوتر گذاشتند

 

سهم تو گریه بود و همین گریه‌های تو

چشمان شهرهای مرا تر گذاشتند

 

از انتقام گفتم و شعرم تمام شد

این فصل را به نوبت دیگر گذاشتند

 

عباس شاه‌زیدی

 

 

* منبع: سایت شعر هیئت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه