کاش مى‌شد که حرف‌هایم را؛ سیدتقی سیدی :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
کپی‌رایت

کاش مى‌شد که حرف‌هایم را؛ سیدتقی سیدی کاش مى‌شد که حرف‌هایم را؛ سیدتقی سیدی

شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۷، ۰۲:۱۰ ق.ظ

 سیدتقی سیدی

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

کاش مى‌شد که حرف‌هایم را

روبروى تو، مو به مو بزنم

تا که آزرده‌خاطرت نکنم

باز باید به شعر رو بزنم

 

شعر، دنیاى کوچکى که در آن

تو براى همیشه مال منى

من، جواب سکوت مبهم تو

و تو زیباترین سوال منى

 

وَهم زیباى من سلام، کمى

بنشین باز پاى صحبت من

بنشین دردِ دل کنم با تو

حامى روزهاى غربت من

 

بنشین، شعر تازه دم کردم

باز هم تشنه‌ى شنیدن باش

روى یک قله رو به آغوشم

باش و آماده‌ى پریدن باش

 

تو در آغوش من؟ چه رویایى

حیف در شعر واقعیت نیست

عاقبت در مجاز مى‌میرم

بودنت حیف بى‌نهایت نیست

 

در کنار منى و تصویرت

در دل استکان نمى‌افتد

چای خود را بنوش عزیز دلم

حرف من از دهان نمى‌افتد

 

همه‌ی من براى تو، تو بخند

ترکمن‌چاى عهد ننگینی‌ست

عاه از سرزمین رفته، دلم

عاه با عین آه سنگینى است

 

ضربه‌اى سخت زد به احساسم

عشق، با این‌که حسن نیت داشت

رفتى و بعد رفتنت گفتم

آه پس مرگ هم حقیقت داشت

 

عشق یک واژه است بعد از تو

خانه‌ام از سکوت لبریز است

تو مبادا به فکر من باشى

فکر کردن به من غم‌انگیز است

 

خوب شد نیستى ببینى که

دوست‌دارت هنوز هم تنهاست

او که تکرار مى‌کند با خود

اشک، تنها سلاح بى‌کس‌هاست

 

مردهایى که خوب مى‌بینند

مثل من از بقیه پیرترند

خاطره‌هاى کمترى دارند

مردهایى که سر به زیر ترند

 

وهم من، بیش از این نمى‌خواهم

علت بغض و هق‌هق‌ات باشم

تو براى خودت کسى هستى

من نباید که عاشقت باشم

 

گرچه لبخند می‌زنى، بر عکس

سرد و بى‌اشتیاق مى‌افتى

لنگ پیچیدگی‌ست فعلِ شدن

ساده باش، اتفاق مى‌افتى

 

سیدتقی سیدی

 

 

* منبع: صفحه‌ی اینستاگرام شاعر

نظرات  (۱)

  • رابعه اخترمقدم
  • عالی بوود 👏👏👏👏

    پاسخ:
    ممنونم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    هدایت به بالای صفحه