کلام مطهر: انقلاب اسلامی یا اسلام انقلابی
انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدف آن، اسلام و ارزشهای اسلامی است و انقلاب و مبارزه صرفا برای برقراری ارزشهای اسلامی انجام میگیرد و به بیان دیگر در این راه مبارزه هدف نیست، وسیله است.
اما عدهای میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی اشتباه میکنند. یعنی برای آنها انقلاب و مبارزه هدف است، اسلام وسیلهایست برای مبارزه. اینها میگویند هر چه از اسلام که ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد آن را قبول میکنیم، و هر چه از اسلام که ما را از مسیر مبارزه دور کند، آن را طرد میکنیم طبیعی است که با این اختلاف برداشت میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی، تفسیرها و تعبیرها از اسلام و انسان و توحید و تاریخ و جامعه و آیات قرآن با یکدیگر متضاد و متناقض میشود.
فرق است میان کسی که اسلام را هدف میداند و مبارزه را و جهاد را وسیلهای برای برقراری ارزشهای اسلامی، با آنکه مبارزه را هدف میداند و حرفش اینست که من همیشه باید در حال مبازره باشم و اصلا اسلام آمده برای مبارزه.
در جواب این گروه باید گفت بر خلاف تصور شما، با آنکه در اسلام عنصر مبارزه هست، اما این بدان معنی نیست که اسلام فقط برای مبارزه آمده و هدفی جز مبارزه ندارد. در اسلام دستورات بیشماری وجود دارد که یکی از آنها مبارزه است.
این فکر که مبارزه اصل است، ناشی از طرز تفکری است که مادیون در مورد جامعه و تاریخ دارند به اعتقاد آنان، تاریخ و طبیعت جریانی به اصطلاج دیالکتیکی طی کرده، از میان اضداد عبور میکنند. در دنیا، همیشه جنگ اضداد برقرار است و جنگ اضداد بشکل دیالکتیکی جریان
مییابد.
یعنی هر واحدی در طبیعت و تاریخ بالضروره عامل نفیکنندهی خود را در درون خودش پرورش میدهد و با رشد این عامل، میان واحد اول - تز- که عنصر کهنه محسوب میشود و نفیکنندهی آن -آنتی تز- که عنصر نو به حساب میآید جنگ در میگیرد و این جنگ با پیروزی نو ، و یا به یک معنی دیگر ترکیب نو و کهنه -ایجاد سنتز- به پایان میرسد و بعد دوباره این جریان شروع میشود و سنتزی که از جنگ حاصل شده بود خود به عنوان یک تز وارد عمل میشود و باز روز از نو روزی از نو.
بر اساس این طرز تفکر اساس طبیعت، زندگی، جامعه، و هر چیز که انگشت بر روی آن بگذارید، جنگ است و جنگ اخلاق خوب هم یعنی همیشه شکل آنتیتز را داشتن، یعنی انکار آنچه هست ، انکار وضع موجود هر که علیه وضع موجود -هر چه که میخواهد باشد- مبارزه کند مترفی و متکامل است همینقدر که وضع تازهای به وجود آمد، فورا در درونش حالت دیگری که عبارت از انکار وضع فعلی باشد به وجود میآید. از این به بعد آن آدم مترقی جزو عناصر کهنه در میآید که میباید از بین برود.
مبارزه ، اساسا یک لحظه هم متوقف نمیشود و نباید هم متوقف شود در هر لحظه هر چه که چهره مبارزه داشته باشد، حقانیت هم با اوست بر اساس همین طرز تفکر است که آن عده که میکوشند به قول خودشان اسلام را انقلابی بکنند -نه اینکه انقلاب را اسلامی بکنند- معیار اسلام را در همه جا مبارزه معرفی میکنند.
آیندهی انقلاب اسلامی؛ صفحهی 92