کوک کن ساعت خویش! :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

کوک کن ساعت خویش!

سه شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۰، ۰۴:۵۰ ب.ظ
کوک کن ساعتِ خویش!اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگردیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار استکوک کن ساعتِ خویش!که مـؤذّن، شبِ پیـشدسته گل داده به آبو در آغوش سحر رفته به خوابکوک کن ساعتِ خویش!شاطری نیست در این شهرِ بزرگکه سحر برخیزدشاطران با مددِ آهن و جوشِ شیریندیر برمی‌خیزندکوک کن ساعتِ خویش!که سحرگاه کسیبقچه در زیر بغل،راهیِ حمّامی نیستکه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه‌ی او برخیزیکوک کن ساعتِ خویش!رفتگر مُرده و این کوچه دگرخالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر استکوک کن ساعتِ خویش!ماکیان‌ها همه مستِ خوابندشهر هم...خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می‌بیندکوک کن ساعتِ خویش!که در این شهر، دگر مستی نیستکه تو وقتِ سحر، آنگاه که از میکده برمی‌گردداز صدای سخن و زمزمه‌ی زیرِ لبش برخیزیکوک کن ساعتِ خویش!اعتباری به خروسِ سحری نیست دگرو در این شهر سحرخیزی نیستو سحر نزدیک است... مرتضی کیوان هاشمی
  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه