کیمیا می خونه ... :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

کیمیا می خونه ...

دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۸۷، ۱۲:۱۷ ب.ظ



شهره عارفان ( قسمت شانزدهم )
فصل ششم : نظر علمای معاصر درباره ابن ‏عربی‏

در این فصل به اختصار ، نظر برخی از علمای معاصر و عرفای صاحب‏ نظر ، درباره محیی ‏الدین ابن ‏عربی به نقل از تألیفات آن ‏ها خواهد آمد . البته معلوم است که ذکر دیدگاه تمام صاحب‏ نظران هم عصر ما در این فصل از گنجایش این کتاب ( نوشتار ) خارج است و خود می‏تواند موضوع کتابی مستقل قرار گیرد . از این ‏رو فقط به نظر چند تن از آنان اکتفا شده است .
اکنون نظر خوانندگان محترم را به دیدگاه امام ‏خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] جلب می‏کنیم .

نظر حضرت امام خمینی‏ رحمه الله [ علیه ]

در حوزه عرفان نظری ، دو اثر بنیادین فتوحات مکیه و فصوص‏ الحکم شیخ‏ اکبر محیی‏ الدین ابن‏ عربی از اهمیت خاصی برخوردار است و حضرت امام‏ خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] به مجموعه آثار این عارف بنام عموماً و به این دو کتاب خصوصاً عنایت خاصی داشته‏اند (211) .
لازم به تذکر است که به طور کلی اصل مباحث ابن ‏عربی برای امام قابل قبول بوده ، ولی در بعضی جاها با او اختلاف نظر دارند ، و تعلیقاتی هم بر فصوص نگاشته‏اند (212) .
امام خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] در آثار عرفانی خود مانند شرح دعای سحر ، مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة ، تعلیقة علی الفوائد الرضویه ، سرّ الصلاة ، آداب‏ الصلاة و چهل حدیث ، در موارد بسیاری از محیی ‏الدین به عظمت یاد کرده است و تحت عناوین با شکوهی مانند : شیخ کبیر، شیخ عارف ، شیخ محقق ، بزرگمرد ، از او نام برده و به عنوان یکی از « بزرگان مشایخ ارباب عرفان » او را ستوده است و به نقل برخی از آراء و نظرات وی در آثار عرفانی خود پرداخته و در عین حال در موردی هم که با نظر او موافق نبوده به نقد عالمانه آن‏ ها نشسته است (213) . به ویژه در کتاب تعلیقات علی شرح فصوص ‏الحکم محیی‏ الدین .
اکنون برای آگاهی از دیدگاه حضرت امام درباره ابن ‏عربی به‏ عنوان نمونه به چند مورد اشاره می‏شود :
یکی از مواردی که امام خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] از کتاب فصوص‏ الحکم محیی‏ الدین یاد نموده ، در نامه‏ای است که خطاب به خانم طباطبایی مرقوم شده و در ابتدای آن آمده است : « یاد روزی که در ایام جوانی کتاب فصوص‏ الحکم و دیگر کتب عرفانی را که بزرگان مشایخ ارباب عرفان به یادگار گذاشته‏اند در خدمت بعضی از مشایخ اهل عرفان (214) رحمه الله استفاده نمودم ... باید بگویم که کتب مذکور با همه قدر و منزلتی که دارند و کمک‏ های بسیار ارزنده‏ای به معرفت قرآن - سرچشمه فیاض معرفة اللّه - و کتب ادعیه ائمه معصومین‏ علیهم السلام ، که آن ‏ها را حقاً قرآن صاعد باید خواند و احادیث آن بزرگواران - می‏کنند ، حلاوت و لطافت و جامعیت اسرار کتاب الهی را ندارند . فی‏ المثل سوره مبارکه حمد مشتمل بر جمیع اسرار معارف الهیه است که تحمل آن از عهده این نویسنده دست و پا بسته خارج است ، همین قدر بدان ای دختر عزیزم که در بسم‏ اللّه الرحمن الرحیم ، الحمد للّه ربّ‏ العالمین معارف و اسرار غیر قابل تحمل برای ماست . و اگر عارف صاحب سرّی در الحمد للّه با قدم صاحب ولایت غور کند ، می‏ یابد که در عالم هستی غیر از اللّه چیزی و کسی نیست که اگر بود ، حمد مختصّ به ذات الوهی نبود ( تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ) پس باید قلم ‏ها بشکنند اگر گمان شود ورای او هستند . تو نیز ای عزیز ! کتب عرفا و اولیا را بخوان به قصد فهمیدن یا ذوق کردن همین کلمه شریفه جامعه » (215) .
از محتوای این نامه ، نظر حضرت امام درباره ابن‏ عربی آشکار می‏شود ، با این حال به چند نکته اشاره می‏گردد :
1. امام خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] از استفاده و فراگیری فصوص ‏الحکم محیی‏ الدین به عنوان خاطره خوشی از ایام جوانی خود بیاد نموده است (216) .
2. از محیی‏ الدین ، با عنوان یکی از « بزرگان مشایخ ارباب عرفان » یاد شده است .
3. حضرت امام از مباحث مطرح شده در فصوص الحکم استفاده علمی نموده است .
4. کتاب فصوص‏ الحکم یک اثر ارزشمند از ابن‏ عربی معرفی شده که از او به یادگار مانده است .
5. از نظر ایشان کتب عرفانی و از جمله فصوص‏ الحکم ، دارای قدر و منزلت بسیار است و کمک‏ های ارزنده‏ای به معرفت قرآن و کتب ادعیه و احادیث ائمه‏ علیهم السلام می‏کنند .
6. امام ‏خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] خواندن کتب عرفا و اولیا را به مخاطب خود سفارش کرده است که در آغاز نامه فصوص ‏الحکم یکی از آن‏ ها به شمار آمده است .
7. ایشان خواندن و فراگیری کتب عرفانی را به قصد فهمیدن یا ذوق کردن اسرار معارف الهی سفارش و توصیه نموده است .
نمونه دیگر : از مواردی که به نظر حضرت امام درباره محیی ‏الدین تصریح دارد ، نامه معروف و پیام تاریخی ایشان خطاب به گورباچف می‏باشد که در بخشی از آن آمده است : « دیگر شما را خسته نمی‏کنم و از کتب عرفا به خصوص محیی‏ الدین ابن ‏عربی نام نمی‏برم که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید ، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‏گونه مسائل قویاً دست دارند ، راهی قم گردانید تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موی منازل معرفت آگاه گردند که بدون این سفر ، آگاهی از آن امکان ندارد » (217) .
نظر امام‏ خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] درباره ابن‏ عربی در فراز مذکور نیز به خوبی روشن است ، در عین حال به چند نکته اشاره می‏شود :
1. آنچه بیش از همه جلب توجه می‏کند این است که حضرت امام کتب عرفانی محیی ‏الدین را به عنوان یکی از منابع شناخت اسلام معرفی نموده است که می‏تواند خلأ عقیدتی و فرهنگی حاصل از سقوط مارکسیسم را پر نماید .
2. از شخص محیی‏ الدین ابن‏ عربی با عنوان « بزرگمرد » یاد شده است.
3. به نظر امام ‏خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] مباحث کتب محیی‏ الدین برخوردار « از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت » است.
4. سطح علمی مباحث کتب عرفانی ابن ‏عربی به گونه‏ای است که فقط خبرگان تیزهوش که در مسائل عرفانی قویاً دست دارند می‏توانند از آن ‏ها آگاه گردند .
5. فهم و درک مباحث مطرح شده توسط محیی ‏الدین با مطالعه تنها امکان‏پذیر نبوده و حتماً نیازمند استاد می‏باشد .
جالب توجه است که تاریخ تحریر هر دو نامه که قسمتی از آن‏ ها نقل شد در آخرین‏ سال عمر حضرت‏ امام‏خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] به فاصله چند ماه قبل از فوت‏ ایشان بوده‏است .
مطلب دیگر پیرامون نظر حضرت امام درباره محیی‏ الدین ابن‏ عربی ، سخن استاد سید جلال ‏الدین آشتیانی است که در انتهای مقدمه مبسوط خود بر کتاب « مصباح‏الهدایة الی الخلافة و الولایه » چنین مرقوم نموده است : « مرحوم امام ‏رحمه الله [ علیه ] از کثیری از اکابر ارباب عرفان به « خلّص شیعیان امیر مؤمنان ‏علیه السلام » تعبیر کرده‏اند . که نمونه آن ، بیانات ابن ‏عربی است در جواب 153 سؤال حکیم ترمذی در مسائل مختلف که برخی از آن مسائل از عویصات است . شیخ اکبر سالیان متمادی بعد از رحلت ترمذی در فتوحات مکیه (218) به این سؤالات جواب داده است » (219) .

نظر علامه شهید مطهری ‏رحمه الله [ علیه ]‏ 

ایشان در موارد بسیاری از آثار ارزشمند خود درباره ابن‏ عربی اظهار نظر کرده و همچنین در مباحث علمی خود ، برخی نظرات او را مطرح نموده است . آنچه در ذیل آمده گزیده‏ای از مطالب ایشان است .
« عرفان اسلامی از بدو ظهور قرن به قرن تکامل یافت . در هر قرنی ، عرفای بزرگی ظهور کردند و به عرفان تکامل بخشیدند و بر سرمایه‏اش افزودند ، این تکامل تدریجی بود ولی در قرن هفتم به دست محیی‏ الدین عربی « جهش » پیدا کرد و به نهایت کمال خود رسید . محیی‏ الدین عرفان را وارد مرحله جدیدی کرد که سابقه نداشت . بخش دوم عرفان یعنی بخش علمی و نظری و فلسفی آن به وسیله محیی ‏الدین پایه‏گذاری شد ، عرفای بعد از او عموماً ریزه ‏خوار سفره او هستند . محیی ‏الدین علاوه براین‏که عرفان را وارد مرحله جدیدی کرد ، یکی از اعاجیب روزگار است . انسانی است شگفت و به همین دلیل اظهار عقیده ‏های متضادی درباره‏ اش شده است . برخی او را ولی کامل و قطب‏ الاقطاب ، می‏خوانند و بعضی دیگر تا حد کفر تنزلش می‏دهند . گاهی ممیت ‏الدین و گاهی ماحی ‏الدینش می‏خوانند . صدر المتألهین فیلسوف بزرگ و نابغه عظیم اسلامی ، نهایت احترام را برای او قایل است ، محیی ‏الدین در دیده او از بوعلی سینا و فارابی بسی عظیمتر است .
محیی‏ الدین بیش از دویست کتاب تألیف کرده‏است ، بسیاری از کتاب ‏های او و شاید همه کتاب‏هایی که نسخه آن‏ ها موجود است ( درحدود سی کتاب ) چاپ شده ‏است . یکی از مهمترین کتاب ‏های او فتوحات مکیّه است که کتابی بسیار بزرگ و در حقیقت یک دایرة المعارف عرفانی است . اثر دیگر او کتاب فصوص‏ الحکم است ، گرچه کوچک است ، ولی دقیقترین و عمیقترین متن عرفانی است ، شروح زیادی برآن نوشته شده است . در هر عصری شاید دو سه نفر بیشتر پیدا نشده باشد که قادر به فهم این متن عمیق باشد » (220) .
« محیی ‏الدین اصلاً از نژاد عرب و اندلسی است ، یعنی مقیم اندلس بوده . ولی بیشتر زندگی‏ اش در مشرق اسلامی و کمتر در مغرب گذشته است . در وصف محیی‏ الدین و هر یک از نوابغ مثل او جز این‏که باید گفت « شگفت » چیز دیگری نمی‏توان گفت . اغلب این اشخاص در هیچ قالبی نمی‏گنجند . یک وقت می‏بینید در اوجِ اوج است و یک وقت می‏بینید در حضیضِ حضیض است . انسان این ‏طور اشخاص را نمی‏تواند بفهمد که چگونه‏اند . به این معنا که این‏ ها هیچ وقت در یک قالب مخصوص نگنجیده‏اند و حرکت نکرده‏اند . این است که می‏بینید درباره این‏گونه افراد اظهارنظرهای متناقض می‏شود . درباره هیچ‏کس به اندازه محیی ‏الدین متناقض ابراز نظرنشده است . اوسبکش و حرفهایش همین طوراست . بعضی سخنانی که از او شنیده شده است شاید از منحطترین حرفهاست و در مقابل ، عالی‏ترین و پرارج‏ ترین حرف‏ ها هم از او شنیده شده است . بعضی‏ ها مانند ملاصدرا در مقابل احدی به اندازه محیی‏ الدین خضوع ندارند ؛ یعنی امثال بوعلی‏ سینا را در مقابل محیی‏ الدین به هیچ می‏شمارند . یا مثلاً علامه طباطبایی معتقدند که اصلاً در اسلام هیچ‏ کس نتوانسته است یک سطرمانند محیی‏ الدین بیاورد » (221) .
« محیی ‏الدین پایه‏گذار بینش عرفانی است (222) - که بعضی ازآن به عرفان فلسفی تعبیر می‏کنند - یعنی او عرفان را به صورت یک فلسفه و یک بیان و یک بینش درباره هستی و وجود درآورد . البته به طور متفرقه از صدراسلام درکلمات عرفا کم و بیش پیدا می‏شود ، ولی آن کسی که عرفان را به صورت یک علم و یک مکتب درآورد و در مقابل فلاسفه عرضه داشت و در واقع فلاسفه را تحقیر و کوچک کرد و روی فلسفه اثر گذاشت و فلاسفه‏ای که بعد از او آمدند چاره‏ای نداشتند جز این‏که به نظرهای او توجه و اعتنا داشته باشند ، بدون شک محیی ‏الدین عربی است . پدر عرفان نظری اسلامی محیی‏ الدین عربی ، این اعجوبه عجیب روزگار است . او در عرفان عملی نیز قدم راسخ داشته ؛ یعنی از اول عمرش اهل ریاضت و مجاهده بوده و هم در ارائه عرفان نظری بی‏ نظیر بوده است . ( البته الآن کار نداریم که حرفش درست است یامعصوم است . ) محیی‏ الدین اولین کسی است که عرفان را متفلسف کرد ؛ یعنی به صورت یک مکتب مرتب درآورد . مسئله وحدت وجود که محور عرفان نظری و عرفان عملی است ، اولین بار توسط محیی ‏الدین عربی بیان گردید . او بود که شاگرد های عظیم و بزرگی تربیت کرد و هر کس هم که از آن زمان به بعد آمده از محیی‏ الدین بهره برده‏است » (223) .
« اولین کسی که انسان کامل را تعبیر کرد و آن را مطرح نمود محیی ‏الدین است . تعبیر انسان کامل در ادبیات اسلامی تا قرن هفتم هجری وجود نداشت و بعد از این تاریخ به کار رفت و امروزه در اروپا هم این تعبیر خیلی زیاد است . محیی‏ الدین پدر عرفان اسلامی است ؛ یعنی تمام این عرفایی که درمیان ملل اسلامی سراغ داریم و از جمله عرفای ایرانی و فارسی زبان که داریم مهمترینشان از قرن هفتم بوده و تمامی این‏ ها شاگردان مکتب محیی ‏الدین هستند » (224) .
« عرفان نظری بدین صورت که علمی مدون باشد اگرچه بیش وکم سابقه دارد ، لیکن مسلماً تدوین کننده آن در دوره اسلامی ، محیی ‏الدین عربی طائی اندلسی است . محیی ‏الدین چه در عرفان نظری و چه در عرفان عملی « شیخ ‏العرفا » است و به حق او را « شیخِ اکبر » لقب داده‏اند . بعداز او عرفان رنگ و بوی دیگری پیدا کرد . شاخصیت او در عرفان ،که به طور مطلق تحت عنوان شیخ از او یاد کرده‏اند ، از شاخصیت بوعلی که شیخ در فلسفه وشیخ طوسی که شیخ مطلق فقه در میان قدماست و شیخ انصاری که شیخ مطلق فقه و اصول در صد ساله اخیراست و شیخ عبدالقادر که شیخ مطلق فن فصاحت و بلاغت است ، بیشتر است . محیی‏الدین ، شور و غوغایی عرفانی در جهان اسلام از اندلس گرفته تا مصر و شام و ایران و هند برانگیخت و تحولی عظیم در عرفان اسلامی به وجود آورد . صدر الدین قونوی ، فخر الدین عراقی ، ابن ‏فارض مصری ، داود قیصری ، عبد الرزاق کاشانی ، مولوی بلخی ، محمود شبستری ، حافظ ، جامی ، همه شاگردان مکتب اویند » (225) .
« محیی ‏الدین عربی ، اندلسی است و اندلس جزء سرزمین ‏هایی است که اهالی آن نه تنها سنی بودند بلکه نسبت به شیعه عناد داشتند و بویی از ناصبی‏گری در آن‏ ها بود . علتش این است که اندلس را ابتدا اموی‏ ها فتح کردند و بعد هم خلافت اموی تا سال ‏های زیادی در آنجا حکومت می‏کرد ، اموی‏ ها هم که دشمن اهل بیت بودند . و لهذا در میان علمای اهل تسنن ، علمای ناصبی ، اندلسی هستند و شاید در اندلس شیعه نداشته باشیم و اگر داشته باشیم خیلی کم است . محیی‏الدین ، اندلسی است ولی روی آن ذوق عرفانی ‏ای که دارد و معتقد است زمین هیچ‏گاه نمی‏تواند خالی از ولی و حجت باشد ، نظر شیعه را قبول کرده و اسم ائمه و حضرت زهرا علیهم السلام را ذکر می‏کند تا می‏ رسد به حضرت حجت و مدعی می‏شود که من در سال ششصد و چند محمد بن حسن عسکری را در فلان‏ جا ملاقات کردم . البته بعضی از حرف‏ هایی که زده ضد نظر شیعه است و اصلاً سنی است ولی در عین حال چون ذوق عرفانی همیشه ایجاب می‏کند که زمین خالی از یک ولی به قول آن ‏ها ( و به قول ائمه ما حجت ) نباشد ، این مسئله را قبول کرده و ح ی مدعی مشاهده هم هست و می‏گوید من به حضور محمد بن حسن عسکری که اکنون از عمرش سیصد و چند سال می‏گذرد و مخفی است رسیده و به زیارتش نائل شده‏ام » (226) .

پ . ن :

211) سخن عشق ، فاطمه طباطبایی ، مقدمه ، ص‏7.
212) مصاحبه با خانم فاطمه طباطبایی ، کیهان هوایی ، مورخ 13/3/71.
213) برای آگاهی برخی از نقدها رجوع کنید به : گزیده آرای نقادانه امام خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] درعرفان ، محمد هادی مؤذن جامی ، ص‏102-76 ؛ سفر عشق ، سید عباس قائم ‏مقامی ، ص‏152-45.
214) منظور ، عارف کامل حضرت آیت‏ اللّه میرزا محمد علی شاه‏آبادی ، استاد عرفان امام ‏خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] است.
215) صحیفه امام ، ج‏21 ، ص‏237 و 238 ( تاریخ‏ نامه : 25 دی 1367 ).
216) امام‏ خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] در جای دیگر نیز به فراگیری دو کتاب فصوص‏الحکم و فتوحات مکیه اشاره نموده است . نک: صحیفه امام ، ج‏20 ، ص‏165.
217) صحیفه امام ، ج‏21 ، ص‏225 ( تاریخ پیام : 11 دی 1367 ).
218) نک : فتوحات مکیه ، چاپ عثمان یحیی ، ج‏13 ، ص‏146 و ج‏3 ، ص‏229.
219) مصباح ‏الهدایة الی الخلافة والولایة ، امام خمینی ‏رحمه الله [ علیه ] ، مقدمه ، ص‏164.
220) خدمات متقابل اسلام و ایران ، ص 567 – 542 ؛ آشنایی با علوم اسلامی ( کلام و عرفان ) ، ص 115-70 با اختصار.
221) شرح مبسوط منظومه ،ج 1 ، ص 238.
222) واضح است که‏ این سخن علامه شهید مطهری به این معنی نیست که محیی ‏الدین پایه‏گذار عرفان اسلامی است ، بلکه منظور این است که او پایه‏گذار بخش عرفان نظری است.
223) عرفان حافظ ، ص 14؛ نیز نک : تماشاگه‏راز.
224) انسان کامل ، ص 11.
225) تماشاگه راز ،  ص 55 ؛ نیز نک : عرفان حافظ.
226) مجموعه آثار استاد شهید مطهری ، ج‏4 ، ص‏944. 



ثبت نظر

  • ناصر دوستعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه