گریه بود اولین صدا، آری! روز اول که چشم وا کردیم؛ امام حسین (ع)؛ قاسم صرافان :: کیمیا

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

کیمیا؛ دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کم علم

کیمیا

دغدغه‌هایی از جنس دین، فرهنگ، ادبیات و شاید هم کمی علم

تاریخ امروز
کیمیا

سلام
۱. کیمیا -از سال ۱۳۸۴ تا حالا- دیگر تبدیل به مرجعی شده برای تمام کارهایی که در دنیای مجازی و بعضا غیرمجازی انجام می‌دهم که خیلی هم زیاد است. امیدوارم روز به روز بیشتر شود به همراه برکت.
۲. اگر دنبال چیز خاصی آمده‌اید، از قسمت موضوعات استفاده کنید؛ ضمنا از کلمات کلیدی یا همان تگ‌ها هم غافل نشوید. برای دسترسی به نام شاعران و دسته‌بندی اشعار آیینی از منوی بالای صفحه استفاده کنید.
۳. وجود شعر از شاعران مختلف در کیمیا -چه آیینی و چه غیر آن- لزوما به معنای تایید محتوا یا -احتمالا- گرایش فکری خاص شاعر نیست. اینجا در واقع دفتر شعر من است. سعی می‌کنم هر شعری که می‌خوانم را در آن ثبت کنم. در واقع این‌ها انتخاب‌های بنده نیست، فقط اشعاری است که می‌خوانم. سعیم بر این است که حتی‌المقدور شعرهایی که شاعرش ناشناس است را ثبت نکنم.
۴. اگر علاقه دارید شعرتان در کیمیا ثبت شود، بنده با افتخار در خدمتم؛ اثرتان را یا یک قطعه عکس از خودتان -جسارتا با حفظ شئونات- در اندازه‌ی ۶۶۰ در ۳۳۰ پیکسل به ایمیل kimia514@gmail.com یا آی‌دی تلگرامی @naser_doustali ارسال کنید.
فعلا همین
یاعلی

حمایت می‌کنیم
دنبال چی می‌گردید؟
پیگیر کیمیا باشید
بخش‌های ویژه
نیت کنید و هم بزنید
به کیمیا چه امتیازی می‌دهید؟
آخرین نظرات
  • ۱۷ شهریور ۰۳، ۱۷:۴۶ - آلاء ..
    🙏
کپی‌رایت

 قاسم صرافان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

گریه بود اولین صدا، آری! روز اول که چشم وا کردیم
کشته‌ی اشک! ما هم اسم تو را با همان اشک‌ها صدا کردیم

از همان شیرخوارگی مادر، کام‌مان را به تربتت وا کرد
روضه‌ی شیرخوارگان رفتیم، گریه بر طفل کربلا کردیم

داشت کم‌کم سه‌سال‌مان می‌شد، چقدر یک سه‌ساله شیرین است
ناز کردیم و در دل بابا خودمان را چه خوب جا کردیم

سیزده ساله... اهل درد شدیم، با تو بار آمدیم و مرد شدیم
تانک‌ها شاهدند، فهمیدیم عهد را و به آن وفا کردیم

علیِ اکبرت به ما آموخت، پای این عشقِ پاک، باید سوخت
سوختیم و جوانی خود را پای عشق شما فدا کردیم

افتخار سیاه‌پوشی را، از غلامِ سیاه‌تان داریم
این دل، آن خاک تیره بود، که بعد، با نگاه شما طلا کردیم

هر کجا بوی سیب می‌آید، حتماً اسم «حبیب» می‌آید
پیر گشتیم، خسته اما نه، سر پیری ببین چه‌ها کردیم

سر پیری، پیاله‌نوش شدیم، در حرم‌ها علم به دوش شدیم
از جوان‌ها جوان‌تریم حسین! با غمت شورها به‌پا کردیم...

تا که دیدیم ربنایت را زیر باران تیرها خواندی
در حضورت نمازِ بی‌دردِ همه‌ی عمر را قضا کردیم

هر زمان بی‌قرار یار شدیم، زار از زخم انتظار شدیم
کمی از تربت تو بوییدیم، دردمان را کمی دوا کردیم

 

قاسم صرافان
از سایت شعر هیئت

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

هدایت به بالای صفحه