گفت و شنود
گفت: بالاخره رییس جمهور مشخص شد و باید کاراشو شروع کنه.
گفتم: بعله!
گفت: خدا کمکش کنه به وعدههایی که داده عمل کنه، البته واقعا کار سختیهها، ولی با کار و تلاش و پشتکار میشه.
گفتم: درسته! ولی آدمیزاد بعضی موقعها انتظارات بیجا داره، ما باید حواسمون باشه، انتظار معجزه از رییس جمهور نداشته باشیم!
گفت: چطور مگه؟
گفتم: یه روز یه بندهی خدا یه ساعت جدید خریده بود و بسته بود به دستش؛ رفت ایستاد تو ایستگاه اتوبوس و منتظر اتوبوس شد. یه نفر که ظاهرا خیلی دیرش شده بود، ازش میپرسه: آقا ببخشید ساعت چنده؟ اونم ساعتو بهش میگه؛ هنوز یکی دو دقیقه نگذشته، دوباره سوال میکنه: آقا ببخشید ساعت چنده؟ اون آقا هم دوباره جوابشو میده. این اتفاق چهار پنج بار میافته. آخرش اون آقای ساعت به دست که میبینه طرف دستبردار نیست با عصبانیت، به اون یکی میگه: حالا انقدر بپرس! انقدر بپرس! انقدر بپرس! تا ساعت ما رو داغون کنی!!!!!!