گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا***باور مکن بگذرد از کربلا فرات
يكشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۸۴، ۱۲:۴۶ ق.ظ
بعد از شما به سایه ی ما تیر میزدندزخم زبان به بغض گلوگیر میزدندپیشانی تمامی شان داغ سجده داشتآنان که خـــــــیمه گاه مرا تیر میزدنداین مردمان غریــــــبه نبودند، ای پدردیروز در رکــــاب تو شمشیر میزدندغوغــــــای فتنه بود که با تیــــــغ آبدارآتــــــش به جان کودک بی شیر میزدندماندند در بطالت اعمـــــــــــال حجشانمحرم نگشته تیـــــــــغ به تقصیر میزدنددر پنج نوبتی که هبا شد نمـــــــــــازشانبر عشق، چار مرتبه تکبیـــــــــر میزدندهم روز و شب به گرد تو بودند سینه زنهم ماه و سال، بعد تو زنـــــــــجیر میزدنداز حلق های تشنه، صــــــــدای اذان رسیددر آن غروب ، تا که سرت بر سنان رسید