یک تیر و سه نشون!
سه شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۶، ۰۵:۵۵ ق.ظ
سلام...یه سلام گرم و طولانی به همه اونایی که....به همه! و یه تشکر ویژه و بزرگ از همه دوستایی که توی این مدت "نگین" و نوشته هاشو فراموش نکردن و به شیوه های مختلف! محبتشون رو شامل حالش کردن...واقعیتش اینه که همین موقعهاست که میشه رفقای واقعی رو از...! تمیز داد.یه دنیا ممنونتونم.*****************وقتی فهمیدم قراره حداقل دو سه هفته ای رو از دنیای مجازی نت دور باشم بیشتر از اینکه ناراحت بشم ترسیدم.میدونستم یه جورایی یه تست کوچولوه برام.یا یه توفیق اجباری.که بفهمم به این محیط چقدر وابستم.منطق میگفت منی که روزی چند ساعت از وقتمو به این کار اختصاص میدادم حتما از نبودش کم میارمو و دچار کلافگی میشم.اما.... نشد اونی که منطق حکم کرده بود.باورم نمیشد که راستی راستی عین خیالم نیست!دیدم دنیای بی نتم دنیاییه واسه خودش.رها،آزاد،بی دغدغه و پر از آرامش.توی این مدت اندازه همه عمرم کتاب خوندم!به نظرم اینترنت هم مثل خیلی چیزای دیگه عین نمکه.نباید شورشو در آورد!از طرفیم غذای بی نمک غذا نیست.در هر صورت خوشحالم از اینکه دوباره برگشتم.از اینکه راضی برگشتم.و از اینکه این مدت منو به دوستای واقعیم! نزدیکتر کرد.مواظب خودتون باشید.******************نگـــــــــرانیدر راه رسیدن به تو گیرم که بمیرماصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرمیک قطره آبم که در اندیشه دریاافتادم و باید بپذیرم که بمیرمیا چشم بپوش از من و از خویش برانمیا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرماین کوزه ترک خورد!چه جای نگرانی ستمن ساخته از خاک کویرم که بمیرمخاموش مکن آتش افروخته ام رابگذار بمیرم که بمیرم که بمیرمفاضل نظری