"ارادتی بِنَما"
جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۲۷ ق.ظ
ورق ورق غزلی تو،نفس نفس هیَجَانی
دلیلِ رویشِ برگی دلیل ِ شورِجوانی
شروع شعرمنی تو،برای من وطنی تو
شبیه خونِ به رگها ،همیشه درجَرَیانی
هوای خیس بهاری، شکوهِ شعرِفروغی
عجب طبیعت بکری!خدا چه طبع روانی!
توروح آینه هایی،قنوتِ سبزدعایی
برای قلب زمین هم دلیل هرضَرَبانی
کبوترانه نشستم درون شعر وغزل ،پس
خدا نکرده مرا از غَزَلسَرا نَپَرانی
توعاشقانه وبکری همیشه بانی شعری،
چه شاعری شود آنکه، بگیرد ازتونشانی
شبیه نورِشهابی عبورلحظه ی نابی
چه ماهرانه وزیبا! همیشه ورد زبانی
"ارادتی بنما "چون، رسیده آخرشعرم
مگربه همّتِ حافظ به آخرَش برسانی
معصومه تیما