ای مطرب داوود دم
جمعه, ۱۸ آذر ۱۳۸۴، ۰۹:۴۷ ق.ظ
یا حقای مطرب داوود دم آتش بزن در رخت غم بردار بانگ زیرو بم کاین وقت سر خوانی است اینمست و پریشان توام موقوف فرمان توام اسحاق قربان توام این عید قربانی است اینرستیم از خوف و رجا عشق از کجا شرم از کجا ای خاک بر شرم و حیا هنگام پیشانی است اینخورشید رخشان میرسد مست وخرامان میرسد با گوی و چوگان می رسد سلطان میدانی است اینآن آب باز آمد به جو بر سنگ زن اکنون سبو سجده کن و چیزی مگو این بزم سلطانی است این