جنگ درونی
بسیاری از مردم هستند که اصولا فکر میکنند همهجا باید با همهکس در حال جنگ باشند و تا زمانی که طرف مقابل اسلحهی خود را ننداخته و تسلیم نشده و یا نگوید که من در جبههی تو هستم و یا نسبت به موضوع، بیتفاوت و بیطرف نشود، همچنان باید با او جنگید!
به همین دلیل بسیاری از ما اگر به گفتارمان توجه کنیم، خواهیم دید که با «نه» شروع میکنیم، حتی وقتی که موافق هستیم.
علت آن این است که از کودکی یاد گرفتهایم که ما باید همیشه مخالف باشیم! حتی وقتی که ببینیم همسرمان خوشحال است، حرف این است که: «چیه؟ به من میخندی؟»، «به حماقت من میخندی؟»، «یاد ایام خوب و خوشی که داشتی، افتادی؟!»
و اگر احتمالا غمگین بشود، صحبت این است که: «چیه؟ منو دیدی، باز غمگین شدی!»، «قبلا خوشحال بودی؟»، «چت شد؟»، «تو چرا به من میرسی، این طوری هستی؟»...
شما غالب اوقات نمیدانید که بالاخره باید بخندید یا گریه کنید؟! شاد باشید یا غمگین باشید.